Will (in the philosophy of wittgenstein)
اراده (در فلسفه ویتگنشتاین)
گزارهی ۶.۴۲۳ رسالهی منطقی-فلسفی ویتگنشتاین میگوید که نمیتوان دربارهی اراده بهمثابهی سوژهی اخلاق سخن گفت، یعنی دربارهی همان چیزی که امانوئل کانت خودِ نفسالامری [نومنال] (خودِ فینفسه که مستقل از ادراک یا معرفت دربارهاش است) مینامید. کانت میان نومنها (اشیاء فینفسه که در نزد سوژههای تجربه شناختپذیر نیستند) و فنومنها [پدیدارها] (اشیاء آنسان که بهوساطت قوای فاهمه در نزد سوژهها حاضرند) تمایز قائل بود. او همهی موجودات پدیداری [فنومنال] را تابع علّیت میدانست و لذا هیچ اختیاری برایشان قائل نبود و بنابراین آنها هر چه میکردند مسئول نبودند. اما کانت خاطرنشان میکرد که آدمها فقط ابژهی تجربه (پدیدار) نیستند، بلکه سوژه نیز هستند. سوژهها بهمثابهی ابژه قابلشناختناند، اما سوژه بماهو سوژه نمیتواند متعلََّق شناخت قرار گیرد. پس به نظر میآید وجهی از هستی وجود دارد که شناختپذیر نیست. آدمها بهمثابهی نومن شاید مختار باشند. بهواقع استدلال کانت این است که اگر شخصی معتقد به اخلاق باشد ناگزیر است باور داشته باشد که انسانها ارواح آزاد و نامیرا هستند، بدینسان شاید عدالت بتواند پس از مرگ برقرار شود. آرتور شوپنهاور این «خود اخلاقی» را با اراده معادل گرفت و نامیراییاش را پذیرفت. لذا کانت و شوپنهاور در باب آنچه ظاهرا فراتر از عقل آدمیان است فراوان سخن گفتهاند. کانت معتقد بود این قبیل چیزها را نمیتوان شناخت (چون ناظر به امور نومنال [نفسالامری] هستند)، بلکه به آنها باید ایمان داشت. شوپنهاور گویا میپنداشت که ما میتوانیم آنها را بشناسیم.
هم اصل تحقیقپذیری و هم نظریهی تصویری معنا میگویند که در باب آنچه نه فقط ناشناخته است، بلکه ناشناختنی نیز هست نمیتوان سخنِ معنادار گفت. گزارهی ۶.۴۲۳ تراکتاتوس ادامه میدهد که آنچه که میتوان دربارهاش سخن گفت، یعنی اراده بهمنزلهی یک پدیدار، فقط میتواند یک موضوع متعلّق به روانشناسی باشد. بهدیگرسخن، مفهوم «اراده»ای که فیلسوفان به آن علاقه دارند، خارج از قلمروی چیزهایی است که میتوان در باب آن سخن معنادار گفت.
منبع:
Ritcher, Duncan, 2014, Historical Dictionary of wittgenestein’s Philosophy, ROWMAN & LITTLEFIELD, p. 234-5.