Theological liberalism
لیبرالیسم الهیاتی:
لیبرالیسم الهیاتی صورتی از اندیشهی دینی است که پژوهش در امر دین را بر پایهی هنجارهایی غیر از حجّیت سنت مستقر میسازد. لیبرالیسم الهیاتی حدّ فاصل میانهی قرن هفدهم تا دههی 1920 تاثیرات سترگی بر آیین پروتستان نهاد.
خصیصهی مُعرِّف این قسم لیبرالیسم ارادهی معطوف به رهایی از قهر نیروهای خارجی و متعاقبش پروای انگیزش درونی را داشتن است. نخستین نشانهی آشکار برای چنین تعدیلی در عقاید در دوران رنسانس ظاهر شد، یعنی آن هنگام که کنجکاوی دربارهی انسان طبیعی و فهم روح انسان بالیدن خویش را آغاز کرد. اما دورهی مدرنِ لیبرالیسم الهیاتی در قرن هفدهم با دکارت آغاز شد. او خودِ اندیشنده را چونان جوهر بنیادینی برگزید که وجود همهی واقعیات دیگر (جز خدا) از آن منتج میشد. او بدینسان شیوهای در تفکر را آغاز کرد که تا قرن نوزدهم آثارش پابرجا بود. او بستر پیشفرضهای آگاهی مدرن را برقرار ساخت: 1) اعتماد به عقل بشر؛ 2) تقدّم شخص؛ 3) باشندگی خدا در جهان و 4) ترقیباوری (اعتقاد به اینکه سرشت انسان بهبودپذیر است و رو به بهبودی است). در این دوران، افراد بسیاری از این اندیشهی دینی تاثیر پذیرفتند، از جمله فیلسوفانی همچون بندیکت اسپینوزا، گاتفرید ویلهلم لایبنیتس، گاتهولد افرایم لسینگ، جان لاک و ساموئل کلارک.
مرحلهی دوم لیبرالیسم الهیاتی، یعنی مرحلهی رمانتیسیسم، از اواخر قرن هجدهم تا اواخر قرن نوزدهم ادامه داشت. مشخصهی این دوران تأکید بر تجربهی فردی بهمثابهی یک منبع متمایز برای معنا بود. انقلابهای آمریکا و فرانسه نماد روح این استقلال بودند و نمود این روح را در کنش سیاسی متحقق ساختند. ژانژاک روسو و امانوئل کانت معماران لیبرالیسم رمانتیک بودند. چهرهی برجسته در الهیات اما فردریک شلایرماخر بود که را پدر الهیات پروتستان مدرن مینامند. بهخلاف کانت که ارادهی اخلاقی را نشانهای از سرشت والاتر انسان میدید، شلایرماخر احساس استقلال مطلق را همزمان با آنچه «در نزد ما به خدا دلالت میکند» و آنچه وجه تمایز عکسالعملهای دینی است معادل میدانست. بدینسان خود-آگاهی به خدا-آگاهی مبدل گشت. مسیحیان بهواسطهی شخصیت انسانی عیسی به این حالت آگاهی عمیق نائل میشدند، بهواسطهی کسی که در او خدا-آگاهی به حدّکمال رسیده بود.
پس از شلایرماخر، آلبرشت ریچل بر صدر الهیات پروتستان مدرن نشست. ویلهلم هرمان و آدولف فون هارناک پیروان برجستهی ریچل بودند. در آمریکا، هوراس بوشنل بههمراه والتر روشِن-بوش رهبر جنبش «انجیل اجتماعی» برجستهترین الهیدان لیبرال بودند.
سومین مرحلهی لیبرالیسم الهیاتی مدرنیسم بود که از اواسط قرن نوزدهم تا دههی 1920 تداوم داشت و مشخصهی آن تأکید بر مفهوم ترقی بود. رویدادهایی که محرک این تمایل بودند عبارت بودند از انقلاب صنعتی و انتشار کتاب «منشأ انواع» (1859) چارلز داروین. مدرنیستها در پی ایجاد همنوایی میان اندیشهی دینی و معرفت مدرن و حل معضلات ناشی از فرهنگ مدرن بودند. آنها مطالعهی آموزههای مسیحی را به مطالعهی روانشناختی، جامعهشناختی و فلسفی تجربهها، نهادها، سنن، معرفت و ارزشهای دینی مبدل کردند. شخصیتهای مهم در این دوره عبارت بودند از توماس هاکسلی، هربرت اسپنسر، ویلیام جیمز، جان دیویی، شِیلر متیوز، هری امرسون فوسدیک و ارنست ترولچ.
پس از دههی 1920 بسیاری از ایدههای الهیاتی بهواسطهی نوراستکیشی به چالش کشیده شدند، نوراستکیشی یک جنبش الهیاتی در اروپا و آمریکا بود که به زبان سنتی راستکیشی پروتستان و ایمان انجیلی دایرمدار مسیح رجعت کرده بود، هرچندکه روشهای انتقادی مدرن به تفسیر انجیل را پذیرفته بود.
منبع:
Britannica, The Editors of Encyclopaedia, 2006, "LIBERALISM, THEOLOGICAL". Encyclopedia Britannica of World Religions, Encyclopedia Britannica Inc, p. 661.