Mystery


راز:

راز یک رخداد یا پدیده‌ی تبیین‌ناپذیر یا آشکارا شرح‌ناپذیر است. راز در فلسفه‌ی دین عجز خرد بشری، یا هر عقل متناهی دیگر، را در فهم امر الهی یا ذات و صفات خدا—به هر نحوی که تصور شده باشد—نمایان می‌کند. سنت افلاطونی بر غیریت در آنچه متعالی است (هرچندکه از حیثی درون‌باشنده نیز هست) تأکید دارد، یعنی بر اموری نظیر خیر در رساله‌ی جمهوری افلاطون و زیبایی در رساله‌ی ضیافت. در نزد فلوطین، این راز غایی (که از منظری دیگر خیر نیز هست) وصف‌ناشدنی است. در سنن یهودی، اسلامی و مسیحی راز غایی با خدا همسان انگاشته می‌شود. خدایی که در میان مسیحیان در راز عیسی مسیحی، آن خدا-انسان، متجسّم شده است. الوهیت در اکثر فرهنگ‌ها، شرقی یا غربی، به‌انحائی نسبتا مشابه از حیث اسطوره‌شناختی و الهیاتی، به شکل یک‌خدایی، چندخدایی یا همه‌‌خدایی توصیف شده است. در نزد رودولف اتو، امر مقدس مقوّم راز غایی است. گابریل مارسل، فیلسوف فرانسوی، اما راز را از مسئله متمایز می‌کند. او مدعی است مسئله راه‌حل دارد اما راز  آن چیزی است که ما جزئی از آنیم، راز درون ساختار هستی ما جای دارد. لذا راز، به‌عقیده‌ی مارسل، به ژرف‌ترین واقعیت ارجاع دارد، واقعیتی که فهم‌پذیر است اما قابل مسئله‌پردازی نیست. راز هستی، عنوان یکی از آثار مارسل، چیزی است که ما جزئی از آنیم. این راز خود را به‌انحاء مختلف نمایان می‌کند، فی‌المثل، به‌مثابه‌ی حضور و مجالست در خیر و شرّ. در مقابل، رویکرد حل مسئله امر واقعی را به اجزاء تجربی تدبیرپذیر فرومی‌کاهد و بدین‌سان از رویت سرشت راز عاجز می‌شود. ویتگنشتاین در رساله‌ی منطقی-فلسفی آنجا که اموری را توصیف می‌کند که گفتنی نیستند اما به‌مثابه‌ی اموری رازآمیز قابل‌نشان‌دادن‌‌اند، در همین راستا سخن گفته است. ویتگنشتاین همچون مارسل مدعی است که ما نمی‌توانیم بیرون از واقعیت، آن‌سان‌که مشاهده‌اش می‌کنیم، باشیم، بلکه ما درون واقعیت، آن‌سان که خودمان مقوّم بخشی از آنیم، ایستاده‌ایم. حقیقت الهی از حیث الهیاتی در رازهای ایمان نمود یافته است، رازهایی که فراتر از عقل‌اند، اما با آن تقابل ندارند. 

منبع:
Quinn Patrick, 2005, Philosophy of religion A-Z, Palgrave, Macmillan, p. 138-9.