Immanence


درون‌باشندگی، درون‌مانی، درون‌ماندگاری، حلول، حضور درونی:

واژه‌ای که اغلب در مقابل «تعالی» (“transcendence”) به کار می‌رود تا نحوه‌ای را که پنداشته می‌شود خدا در عالم حضور دارد بیان کند. نامتعارف‌ترین شکل درون‌باشندگی در همه‌خداانگاری [پانتئیسم] نمود یافته است که ذات خدا را جزئا یا کلا با جهان یکی می‌گیرد. در تقابل با همه‌خداانگاری، یهودیت و مسیحیت معتقدند که  ذات خدا باید کاملا منفک از جهان باشد. در مسیحیت انفکاک ذات خدا از ذات جهان به‌واسطۀ آموزه خلقت از عدم تضمین شده است. آکویناس بر این عقیده بود که خدا در جهانی که بر آن تاثیر می‌نهد به‌مثابه‌ی علت فاعلی حضور دارد. لذا خدا در جهان با اثرگذاری پیوسته به‌منظور صیانت از وجود آن حضور دارد. شاید ضعیف‌ترین تلقی از درون‌باشندگی در دئیسم قرن هجدهم و نوزدهم تجلّی یافته باشد، در آنجا خدا جهان را خلق می‌کند، قوانین جهان‌شمولش را برقرار می‌کند، اما اساسا یک صاحب‌خانه‌ی غایب است  که هیچ فعالیت برخاسته از مشیّتی بر تاریخ پیوسته‌ی جهان ندارد.

منبع:

Audi, Robert. (2015). Immanence. The Cambridge Dictionary of Philosophy, Cambridge University Press.