Formal/Pure grammar (in the philosophy of Husserl)
گرامر صوری/محض:
هوسرل در پژوهش چهارم کتاب «پژوهشهای منطقی» رئوس کلی یک «گرامر محض» («گرامر منطقی محض» در ویراست دوم) را ترسیم کرد. گرامر محض متشکل بود از قوانین صوری و پیشینی حاکم بر ترکیب یا پیوند معانی در یک واحدِ واجد معنا—بهجایآنکه ماحصل ترکیب صرفا رشتهای بیمعنا از واژگان باشد. این اقدام هوسرل اساسا بهکارگیری نظریهی جزء-کل او در حیطهی معناشناسی بود. او در پژوهش چهارم از «نظریهی محض صورتهای معناشناختی» سخن گفت. هدف هوسرل ارائهی یک ریختشناسی [صَرف] منطقی برای معنا بود که بتواند با بهدستدادن صُوَر ممکن احکام منطقیْ بنیادها را برقرار کند—احکامی که اعتبار عینیشان در کانون توجه منطق صوری قرار داشت. هوسرل ایدهی دیرین یک گرامر پیشینی را هم در برابر تفاسیر روانشناختی از گرامر که در زمانهی وی استیلا یافته بودند و هم در برابر ایدهی نظریهپردازان تجربی که در چارچوبهای یک الگوی دروغین گرفتار شده بودند (برای مثال، گرامر لاتین بهمنزلهی یک الگو را در نظر بگیرید) صریحا احیا کرد. همچنانکه اشیاء بسیط میتوانند با هم ترکیب شوند تا اشیاء مرکب را ایجاد کنند، معانی بسیط نیز با هم ترکیب میشوند تا معانی مرکب را ایجاد کنند. معانیْ جزء و کلهای مخصوص خود را دارند. هوسرل بر این باور بود که بر همهی ترکیبها قوانینی حاکم است و هدف او یافتن کمترین تعداد قوانین پایهای مستقل بود. بهعقیدهی او، شناسایی قواعد همهی این قبیل ترکیبهای ممکنِ معتبر بایستی بهنحو پیشینی امکانپذیر باشد—ترکیبهایی که عبارتهای درستساخت را در برابر عبارتهای بیمعنا ایجاد میکردند. هوسرل تمایز مشهوری دارد میان عبارتهای بیمعنا (Unsinn) و پادمعنا یا مهمل (Widersinn). مفهوم «دایرهی مربع» بیمعنا یا فاقد معنا نیست، بلکه مقوّم یک امر مهمل است، یک تناقض در عبارات است، یک پادمعناست که نمیتوان آن را درک کرد. گرامر صوری، بنا به شرح هوسرل، فقط بیمعناها را میتواند حذف کند و نه مهملها را، و لذا منطق صوری به معنای تعیینکنندهی آنچه بهنحوی عینی میتواند معتبر باشد نیست. در نوشتههای بعدی، بهویژه در «منطق صوری و استعلایی» هوسرل به این باورش تداوم بخشید که گرامر صوری قواعد بنیادین معناداریای را در اختیار ما مینهد که میتواند منطق صوری را ممکن گرداند.
منبع:
Moran Dermot & Cohen Joseph. 2012, G, The Husserl Dictionary, Continuum, p. 126-7.