Cosmopolitanism
جهانوطنی:
دیدگاه جهانوطنی که مشهورترین صورتبندی آن را کانت در کتاب صلح دائمی (1795) ارائه داده است حامی یک دولت و حکومت جهانی است. این دولت و حکومت جهانی از دولت-ملتها فراتر میرود و جایگزین آن میشود. آرمان جهانوطنی ریشهی رواقی دارد، تجلّی آن را میتوان در ادعای دیوگنس لائرتیوس یافت: «من شهروند جهانم». بیان انتزاعیتر این است که پیروان ایدهی جهانوطنی حامی یک قانون فراملی و نهادهای جهانوطنی عدالتاند که موازین جهانشمول عدالت را به اجرا درمیآورد. اندیشهی جهانوطنی آشکارا با روایتهای واقعگرایانه از روابط بینالملل تقابل دارد. این اندیشه دربردارندهی استدلالهایی دربارهی عدالت است که از سطح دولت-ملت تا کل جهان تعمیم یافته است. بنابراین ایدهی جهانوطنی گرایش دارد تمایز میان نظریههای توزیعی عدالت که بر یک اساس ملی سازمانیافتهاند (نظیر نظریهی رالز در کتاب یک نظریهی عدالت (1971)) و چشمانداز کلی عدالت بینالمللی (و نه عدالت جهانی) را از میان ببرد. دیدگاه جهانوطنی در نزد توماس پاگ [1] واجد سه مؤلفه است: 1) فردگرایی—افراد انسان، و نه دودمانهای خانوادگی، قبایل، اجتماعات قومی، فرهنگی یا دینی، ملتها، دولتها، هستند که متعلَّق دغدغههای جهانوطنیاند؛ 2) جهانشمولیت—این دغدغه برآمده از برابرشمردن همهی ابناء بشر است؛ 3) عمومیت—این دغدغه ناشی از برخورد یکسان با همگان است.
مارتا نوسباوم، برایان بری و دیوید هِلد [2] از زمرهی متفکران جهانوطنی معاصرند. نوسباوم قائل به این است که ایدهی جهانوطنی تعلقات خاص به قوموخویش را از جای برنمیکَند، بلکه آن را تقویت میکند. هِلد اما بر حکومت جهانی و اصلاحات همهجانبهی نهادین تعمق کرده است.
[1] Thomas Pogge
[2] David Held
منبع:
Pike, Jon, 2007, Political Philosophy A-Z, Edinburgh University Press, p. 39-40.