Constitution
تقویم، قوامبخشی:
نوکانتیها عموما از اصطلاح آلمانی”Konstitiution“ استفادهکردهاند تا به طریقهای اشاره کنند که ابژه شکل میگیرد و بهواسطهی برخی کنشهای پیشینی آگاهی ساختار و صفات مشخصی میشود. طبق سنت نوکانتی (که هوسرل نیز در دورهی بلوغ فکری خود موسعا به آن تعلّق داشت)، وجود ابژهها بههیچوجه قائم بذات نیست، بلکه آنها ساختار معقولشان را از کنشهای سوژههای آگاهی که آنها را ادراک میکنند حاصل میکنند (برای نمونه رجوع شود به ایدهها § 83). به نزد هوسرل، ابژهها و ردههای دیگر هویّات (که در نواحی هستیشناختی مختلف پراکندهاند) صرفا موجود نیستند، بلکه بهواسطهی آگاهی و بهوسیلۀ مجموعهی از-پیش-مشخص از کنشهای آگاهی که با ابژهها و هویّات یادشده تضایف دارند، تجربه میشوند. «هر ابژهای بهشیوهای خاص در آگاهی قوام مییابد» (ایدهها 1، § 149). میان این کنشها (برای نمونه حکمکردن، ادراککردن و بهیادآوردن) روابط متقابلی برقرار است. قوامبخشی یک ابژه بهواسطهی صورتهای معنایی از پیش متعینی انجام میشود که ذات ابژهی مورد بحث را مشخص میسازند (برای نمونهی ذات ابژهی مادی این است که آن را فقط میتوان بر حسب نماها [profiles] ادراک کرد و برای این فرایند هیچ پایانی وجود ندارد. (ایدهها 1، § 149). هر چه که تجربه میشود بهنحوی مشخص قوام یافته است. از این جهت، هوسرل از یک تضایف پیشینی که میان نوئسیس و نوئما وجود دارد، سخن گفته است. لایههای مختلفی از قوامبخشی وجود دارد. برای مثال، یک شیء فیزیکی در یک سطح بهمثابهی یک «شیء بصری» قوام مییابد (ایدهها 1، § 42)، یک شیء دیگر بر حسب علّیت قوام مییابد وبهمانندآن. حتی حوزهی طبیعت خودش بهمثابهی یک محصول قوامبخشی فهمیده میشود (ایدهها 2، § 49). قوامبخشی جزء لاینفک ایدئالیسم استعلایی هوسرل است. هیوم نخستین کسی بود که تضایف میان جهان ابژکتیو و خصایص سوبژکتیو زیست درونی را دریافت. هوسرل از سوژهی قوامبخش بهمثابهی اعطاگر «معنا و هستی» (sinn un sein) یا «معنا و اعتبار» (sinn und geltung) به یک ابژه سخن میگوید. قوامبخشی دستاورد آگاهی التفاتی است. هوسرل بیش از اینکه قوامبخشی را برساختن فعالانه توسط سوژه بداند، طریقهای خاص میپندارد که حسب آن معنا آشکار میگردد. هیدگر در درسگفتارهای تاریخ مفهوم زمان میگوید که قوامبخشی را باید تجلّی فهمید، یعنی اجازهدادن به اینکه چیزی خودش باشد. اویگن فینک، دستیار هوسرل، نیز درصدد توضیح برآمده که قوامبخشی در نزد هوسرل «خلقکردن» نیست، قوامبخشی «ساختن» نیست، بلکه آشکارکردن است، اجازهدادن به این است که شیء خودش را بهنحوی معنادار نشان دهد، بهنحوی که فلسفههای پیشین نتوانستهاند به آن نظمونسق ببخشند. قوامبخشی میتواند فعالانه باشد، بدینمعنیکه سوژه فعالانه یک معنای نوین ایجاد کند (همچون در آفرینشهای هنری)، اما قوامبخشی میتواند منفعلانه نیز پیش برود. همواره لایههای از پیش قوامیافتهای از معنا وجود دارند که تجربههای ما با آنها مواجه میگردند. هوسرل میگوید هر چه جهانمند است بهنحو بیناسوژهای قوام یافته است. هر فرد خویشتن را بهمثابهی شخصی در میان دیگران قوام میبخشد. یک قوامبخشی متقابل میان سوژهها وجود دارد.
منبع:
Moran Dermot & Cohen Joseph. 2012, G, The Husserl Dictionary, Continuum, p. 70-72