Bad faith
1) فریبکاری و موارد نکوهیدنی خود-فریبی؛ 2) امتناع غیراصیل و خود-فریبنده از پذیرفتن آزادی خویشتن و دیگران و بدینوسیله طفرهرفتن از تصمیمگیری و گریز از مسئولیت افعال و نگرشها (سارتر، هستی و نیستی، 1943)؛ یا (3) تزویر و ریاکاری در سخن و عمل، همچون قولدادن بدون تصمیم به وفای به عهد. یکی از استراتژیهای خود-فریبی که سارتر شناسایی کرده است پذیرفتن آراء دیگران بهجهت احتراز از شکلدادن به آرای خویش است. استراتژی دیگر بیاعتنایی به گزینههاست چنانکهگویی زندگانی فرد مقدّر به حرکت در جهتی مشخص است. سارتر گاهی یک معنای مضیّقتر چهارمین را هم به کار برده است: باورهای خود-فریبنده که بر اساس بیصداقتی و تفسیر نامعقول شواهد شکل میگیرند، در تقابل با فریبکاری پذیرفتن «صادقانۀ» یک حقیقت (من به دزدبودن راغبام) برای انکار یک حقیقت ژرفتر (من برای تغییرکردن آزادم).
منبع:
Audi, Robert. (2015). Bad faith. The Cambridge Dictionary of Philosophy, Cambridge University Press